از شمارۀ

داستان یک شجاعت

روزنگاریiconروزنگاریicon

نَفرین و فرهنگ ایران‌شهری

نویسنده: علی رحیمی‌زاده

زمان مطالعه:7 دقیقه

نَفرین و فرهنگ ایران‌شهری

نَفرین و فرهنگ ایران‌شهری

نَفرین برای من همیشه از مهم‌ترین مظاهر نفرت بوده است؛ متن‌های ادبی، اساطیری، دینی و تاریخیِ تمام فرهنگ‌های بشری، پُر است از نفرین‌های گوناگون که به‌ثمرنشسته یا سِتَروَن مانده‌اند. درباره‌ی واژه‌ی نفرین آمده است که: از نَ (نفی، سلب) + فرین (آفرین، دعا) ساخته شده، به‌معنای ضدِ دعاست، مقابل آفرین در تمام معانی‌ست و به‌همین‌خاطر است که صحیح‌ترین تلفظ این واژه را به فتحِ نون می‌دانند.

 

نفرین از دوران باستان، همچون دعا حضور پُررنگی در زباهنگ مردمان سرزمین ایران‌شهر و جوامع میان‌رودانیِ دوران باستان داشته است. با نگاه به قدیمی‌ترین آثار فارسی از جمله اوستا، کتیبه‌های دوران هخامنشی و آنچه از دوران فارسی میانه به‌جا مانده، شاهد قدمت طولانی استفاده از مفهوم نفرین هستیم. البته با وجود کاربرد فراوان نفرین، استفاده از آن در طول تاریخ سیر صعودی و نزولی معناداری داشته است؛ در متون مقدس زردشتی متقدم، خبری از نفرین نیست و شاید ازآنجایی‌که زردشت از سرنوشت محتوم اهریمنان اطمینان داشته، به‌جای عبارات طلبی و درخواستی در موردشان، جمله‌های خبری آورده و نفرین مستقیم به‌کار نبسته است و اساساً در پی ازمیان‌بردن پلیدی‌ها با کمک نیروی نیکی بوده است.

 

میلز، در مورد دوگانگی محتوایی گاهان و بخش‌های دیگر اوستا می‌گوید: «یک‌نفر اوستاشناس، چنانچه اول گاتاها را خوب مطالعه کند و بعداً به یشت‌ها و وندیداد بپردازد، درواقع می‌توان گفت چنین شخصی از عالم حقیقت به سرزمین افسانه‌ای قدم خواهد گذاشت. در گاتاها پیامبری را می‌بینید که در حال تلاش و کوشش و تحمل سختی و مشقت است، درصورتی‌که در یشت‌ها همین شخص را به‌صورت نیمه‌خدای افسانه‌ای مشاهده می‌کنید. هرچند افکار اصولی در افسانه‌های یشت‌ها و وندیداد کهن بوده و برخی از آن‌ها مسلماً از گاتاها و ریگ‌ودای هندوها نیز کهن‌تر است ولی به‌طورکلی زمان تدوین یشت‌ها و وندیداد بسیار متأخرتر از گاتاها می‌باشد». نمونه‌ی دیگری که در مجله‌ی مطالعات ایران و مقاله‌ی مفصلی از مهدی دهرامی و مجتبی فهیمی‌پور به آن برخوردم این بود که: «در گاثه‌ها سخنی از معجزات و کارهای محیرالعقول و غریب و حتی استمداد از نیروی نفرین برای نابودی دشمنان دیده نمی‌شود و تا جای ممکن، انسان را به اندیشه و خرد یا دعاهای نیک رهنمون می‌سازد تا از طریق منش نیک بر دشمنان چیره گردد اما در بخش‌های دیگر اوستا استمداد از نفرین عنصر مهمی در نابودساختن دشمنان است.» گمان می‌کنم مفهوم نفرین در چنین نقطه‌ای، از تاریخِ فرهنگِ ايران سر درآورده و چرخش فرهنگی جدی‌اي در زباهنگ ایرانی رقم‌ زده‏‌‏، چرخشي كه رد آن را مي‌توان در اوراد و آیین‌های مذهبي زردشتيان، همچون نيرنگ كُشتي‌بستن، هم مشاهده کرد.

 

متون دیگری که بررسی آن‌ها اهمیت زیادی در درکِ چگونگی و چرایی استفاده از نفرین در ایران باستان دارد، کتیبه‌های هخامنشی هستند. در كتيبه‌هاي دوره‌ی اوليه‌ی هخامنشي، نبشته‌ها فقط با دعا تمام مي‌شود اما رفته‌رفته با تأثير از فرهنگ‌هاي كهن منطقه، پاي نفرين نیز به كتيبه‌هاي اين دوره باز شده است. به باور تاریخ‌ورزان و پژوهشگران، فرهنگِ شاهیِ هخامنشیان بسیار متأثر از فرهنگِ شاهی در میان‌رودان بوده و باتوجه به این حقیقت که دعا و نفرین از مهم‌ترین ابزارهای فرهنگی حاکمان سومری، آشوری و ایلامی بوده است؛ پس می‌توان نتیجه گرفت که نفرین‌هایی که در کتیبه‌های دوره‌‌ی هخامنشی می‌بینیم، تا حد زیادی ریشه در فرهنگ‌های میان‌رودانی دارند. خوب است که به چند مورد از اين مشابهت‌های فرهنگی که شایسته توجه‌اند، اشاره شود:

  1. حاکمان سرزمین‌های میان‌رودان هنگامی که از نظر قدرت نظامی و مادی دچار ضعف بوده‌اند، یا با بحران مشروعیت دست‌وپنجه نرم می‌کردند، بیش از پیش در کتیبه‌های به‌جامانده از ایشان از مفهوم نفرین استفاده شده است. این‌که در کتیبه‌های متعلق به داریوش اول و اردشیر دوم هخامنشی نیز نفرین به‌کار رفته است، اتفاقی نیست. با بررسی شرایط سیاسی حکومت این دو می‌فهمیم که آشوب‌های سراسری که داریوش اول در ابتدای حکومت خویش درگیرشان بوده و بحران مشروعیتی که دامن پادشاهی اردشیر دوم را گرفته، باعث شده‌اند کتیبه‌های متعلق به ایشان آگاهانه، یا ناخودآگاه از نفرین که آن زمان، نوعی توسل‌جویی از يـك قـدرت فـوق طبيعـي براي وارد كردن صدمه به دشمنان‌شان است، استفاده کنند. بنابرین زیاد دور از حقیقت نیست اگر بگوییم ظهور نفرین‌های آسمانی نمودِ پایانِ بُرندگی تیغِ قدرت‌های بشری بوده است.
  2. در کتیبه‌های متعلق به مناطق میان‌رودان و ایلام، پس از نفرین با ضمانت تک‌ایزدی، توسل‌جستن از ایزدان سه‌گانه برای تشدید قدرت نفرین مرسوم شده است و پس از شَمَش، سه‌گانه‌ی آنو، انلیل و اینانا، خدایانی بودند که بیش از هر ایزدی واسطه‌ی اجرای نفرین قرار گرفته‌اند. جالب است که در کتیبه‌ای متعلق به عهد اردشیر دوم هخامنشی نیز ضامنان اجرای نفرین، تثلیثی از سه ایزد ایرانی یعنی اهورامزدا، آناهیتا و میثره (میترا) معرفی شده‌اند‏. اهورامزدا كه ايزدِ ايزدان ايراني‌ست را مي‌توان معادل خدايان آنو، انليل‏ و مردوك گرفت؛ ميثره يا ميترا را كه ايزد بينايي، خردمندي و نيرومندي ايراني و بـا خورشـيد مرتبط است، مي‌توانيم معادل شَمش، ايزد خورشيد و داوري تلقي كنيم؛ و سرانجام ايزدبانو اَناهيتا را هم مي‌شود همتاي ايزدبانوي رزمجو و الهه‌ی بـاروري ميـان‌رودان اينانّا يا ايشتار در نظر گرفت.
  3. مورد ديگر، اهداف مشترك نفرين در كتيبه‌هاي متعلق به تمدن ميان‌رودان و ايران است كه در هر دو مورد تخريب‌كنندگان كتيبه‌ها، مجسمه‌ها، مقابر و معابد و پيمان‌شكنان، مخاطب دسته‌ی اول نفرين‌ها هستند و نفرين‌هاي به‌كار رفته، عمدتاً نام (معادل آبرو)، سلامتي و باروري مخاطبان را هدف قرار داده‌اند. با قدری تأمل مي‌توان ارتباط معناداري ميان مفاهيم مورد هدفْ با ايزدان و خدايان ضامنِ نفرين یافت. به‌طور سنتي نام و آبرو در سيطره‌ي اهورامزدا و آنو، سلامتي زير نظر ميترا و شمش و باروري در دست اناهيتا و اينانا و ايشتار هستند.

 

اما بررسي آثار به‌جامانده از دوران موسوم به فارسي ميانه -از سقوط داريوش سوم (331.ق.م) تا ظهور يعقوب ليث صفاري- نيز نشان مي‌دهد كه نفرين از كتيبه‌ها رخت بربسته و با كاركردهايي نو بر كتاب‌ها نشسته است. در اين دوره استفاده از دعا بسيار پُررنگ است و نفرین‌ها نيز بيشتر نقشي ادبي دارند و با هدف ابراز احساسات و انتقال آن به مخاطب به‌كار مي‌رفته‌اند. براي نمونه در «یادگار زریران» آمده است كه وقتي گشتاسب از وزیر خود، جاماسب، می‌خواهد سرنوشت جنگ با ارجاسب تورانی را پیش‌گویی کند، وزیر پیش از آن‌که بخواهد خبر ناگوار را بدهد، خود را نفرین می‌کند: «گوید جاماسب که کاش از مادر نَزادَمی یا چون زادَمی به بخت خویش به کودکی بِمُردَمی یا مرغی بودم به دریا فُتادَمی بيك (ولي) چون پرسیدید نه کامم مگر که راست گویم.»

 

نفرين جايگاه خود را در آثار پس از هزاره‌ی نخست ميلادي هم حفظ كرده است و محسوس‌ترين نمونه در این خصوص، اثر سترگ حكيم توس، ابوالقاسم فردوسي‌ست. «شگفت‌انگيز اين اسـت كـه آغـاز و فرجـام شـاهنامه بـه نفـرين آميختـه اسـت. يكـي نفـرين كيومرث، نخستين كي داغ‌دار پس از كشته‌شدن فرزندش، سيامك، به دست اهريمن:

كَيِ نامور سر سوي آسمان / برآورد و بد خواست بر بدگُمان

بر آن برترين‌نام يزدانْش را / بخواند و بپالود مژگانْش را

و ديگري نفرين بزرگان بر دوده ماهوي بيدادگر، كشنده‌ی يزدگرد است كه چون نقطه‌ی پاياني بر اين جمله‌ی درازآهنگ شاهنامه نشسته است:

بزرگان بر آن دوده نفرين كنند/ سراز كشتن شاه پركين كنند

كه نفرين براو باد و هرگزمباد/ كه او را نه نفرين فرستد به داد»

 

در پژوهشي 225 نفرين، در ده‌گونه، در زباهنگ فارسي شناسايي شده است كه بيش از 77 درصد آن مربوط به دسته‌بندي مرگ و در مرتبه‌ی بعدي بالاي 22 درصد متعلق به دسته‌ی درد و بيماري هستند. باقي دسته‌ها به‌ترتيبِ فراواني: 3. خيرنديدن و بدبختي، 4. عضو و نقص فيزيكـي، 5. رزق‌وروزي، 6. مــصيبت، 7. حــساب‌و‌كتــاب، 8. شــرافت خــانوادگي، 9. بــي‌ســعادتي و 10. پــس از مــرگ است. جالب است كه كمترين نفرين‌ها مربوط به حيات پس از مرگ است؛ انگار كه چيزي فراتر و قطعي‌تر از خود مفهوم مرگ در زباهنگ فارسي وجود ندارد كه قرار باشد اشخاص را پس از آن بزرگ‌ترين تَألم بشري، متوجه آن کند، و شاید هم به‌کل باقی امر، به عدل الهی واگذاشته می‌شود. در نهايت بايد به اين سوال پاسخ داد كه چرا نفرينِ مرگ در ايران بيشترين فراواني را بين خانواده‌ی نفرين دارد؟ اگر به ريشه‌هاي فرهنگ جامعه‌ی پـيشااسـلام ايران -فارغ از جهان‌بيني زرتشتي كه بيشتر مربوط به حيات زميني‌سـت- رجوع كنيم، در ابعاد وسيعي از عرصه‌ی فرهنگ، خصوصاً آداب‌ورسوم و ادبيات عامه، با گرايش جدي‌اي به مرگ‌انديشي مواجهه مي‌شويم كه پژوهشگران، غم‌ستايي و شادي‌گريـزي ناشي از آن را دليل اصلي حضور پُربَسامَد مفاهيم مـرگ‌محـور مـي‌داننـد. به‌هرحال همان‌طور كه پيش‌تر گفته شده حقيقت مطلق مرگ و ميل زيستني كه در بشر است، باعث شده ارجاع به آن در نفرين‌ها تاثيرگذاري بيشتری از خود نشان دهد.

علی رحیمی‌زاده
علی رحیمی‌زاده

برای خواندن مقالات بیش‌تر از این نویسنده ضربه بزنید.

instagram logotelegram logoemail logo

رونوشت پیوند

نظرات

عدد مقابل را در کادر وارد کنید

نظری ثبت نشده است.